لحظه دیدار - فرود فرشته زیبا از آسمانها به زمین
سوین جونم سلام عزیزم امروز 15 روز از تولدت می گذره و چون نتونستم تو این 15 روز به وبلاگت سر بزنم می خوام از روز قبل از تولدت شروع کنم و لحظه به لحظه اتفاقات و شرح بدم. شنبه 91/8/20 عزیزم امروز حالم یه جور دیگه است همش یه دردی دارم که هم برام غریبه است هم خیلی برام غریبه نیست احساس می کنم دیگه انتظار داره تموم می شه همش پیاده روی می کنم ولی خودم هم نمی دونم که آیا این دردها واقعیه یا نه؟ شب که بابایی اومد دنبالم خونه مامانینا می خواستیم بریم بالا خونه خودمون به مامانی و خاله ها گفتم فکر کنم که امشب وقتشه و منتظر باشن. از سر شب دلم همش پیچ می رفت و درد می کرد شام درست کردم و با بابایی خوردیم فکر کنم این آخرین شام دو نفره ما باشه خیلی ا...
نویسنده :
مامی
9:40